بازگشت همان جسم. هالی. دنباله‌دار اینبار نامتناوب.



چقدر دلتنگ شدم این یکی دو روزه. چقدر بیشتر فکر می‌کنم. میرم همه چیزو، عکس، متن، هرچی رو نگاه می‌کنم. خواب می‌بینم هست. بیدار می‌شم، هست، ولی نباید باشه. برای من نیست. خواب می‌بینم کار داره و باید بره. خواب می‌بینم ازش سوال می‌پرسم و می‌گه چقد سخته سوالات. نمی‌دونم. خواب می‌بینم برگشتم و دارم گریه می‌کنم و میگه حالا که هستی، گریه نکن. خواب می‌بینم دارم می‌رقصم. رقصی که بی‌پرواست و نشونه‌ی نترسیدنه. خیلی خواب دیدم. خیلی بیشتر از اون چیزی که باید. 

باید و نباید‌ها. سلاحای بی صدایی که آروم سر می‌برن و کسی چیزی بهشون نمی‌گه. توی دادگاهی محاکمه نمی‌شن. ظاهر بدی ندارن. مثل الان که هست و نباید باشه. مثل چیزی که ته ته وجودم داره داد می‌زنه و نباید بزنه. مثل حسی که هست و نباید باشه. من به خودم زور بگم؟ :))) عجیبه. نگفتم تاحالا. تخیلی عجیبه. مثل اینکه وقتی دستت زخمه، خودت برداری چاقو فروکنی توش. بهتر می‌شه؟ نمی‌دونم. عجیبه. دلتنگی هنوز امون نبریده. ولی نمیدونم سر به کجا می‌خواد بذاره. یه بار توی شکل دلتنگی میاد، یبار توی شکل نیاز، یه بار توی شکل خواسته‌ها. چیزی که هیچ وقت تا حالا اینجوری نخواستی. ولی خب. نیست. هست‌ها، ولی نمیشه. 


میگه تو تمایل شدیدی برای آزادی داری ولی هروفت تلاش کردی براش پر و بالت زخمی شدن. دیدم راست می‌گه. من روح عصیانگری دارم. حتی بارها به شوخی بهم میگه یاغی. چقدر آدم توی زندگیم کنار گذاشتم بابت اینکه سعی کردن کنترلم کنند. چقدر نا امید شدم. چقدر فکر کردم ناسازگارم. حالا ولی، به خودم مطمئنم. مطمئنم توی تعهدم و تلاش چیزی کم نمی‌ذارم. زیرقولم نمی‌‌زنم. اسم آزادیم، بی قیدی نیست. ولی زیر بار اسارتم نمی‌رم. لحظه‌ای که بفهمم کسی تلاش می‌کنه کنترلم کنه، آشوب می‌کنم :)). 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موفقیت و نکته ها noorgram سواحل توریستی و مناطق گردشگری ایران قهوه گانودرما - موکا - هات چاکلت - سوپریم - لاته Android apps anime pc game پایان نامه رشته علوم اجتماعی دانلود خلاصه کتاب اندازه گیری سنجش و ارزشیابی آموزشی دکتر سیف **دلــگـشـــــــــا** صندلی تکی پیچ و رولپلاک نما با طناب,قیمت نماشویی ساختمان